امید وطنخواه، تحلیلگر برجسته و مجرب حوزه نفت و انرژی در گفتگو با دانشنفت تبیین کرد؛
ناترازی انرژی، زخم کهنهای با ریشههای سیاسی

جناب آقای وطنخواه، با توجه به سابقه شما در ردههای مختلف مدیریتی و تحلیلهای استراتژیک حوزه انرژی، مبحث داغ امروز کشور یعنی «ناترازی انرژی» را چگونه تحلیل میکنید؟ لطفاً با توجه به تجربه عملیتان توضیحات جامعی در این زمینه ارائه دهید.
با تشکر از شما. ببینید، اگر بخواهم به زبان ساده بگویم، منظور از ناترازی در حوزه انرژی این است که عرضه و تقاضا در یک خط نیستند. یعنی حاکمیت به هر دلیلی — که بعداً به آن میرسیم— نمیتواند انرژی مورد نیاز واقعی کشور را تامین کند. اجازه بدهید با آمار و ارقام شفاف صحبت کنم، چرا که سالها کار در پستهای مختلف به من ثابت کرده که بدون شفافیت و ارائه آمار دقیق، هیچ مشکلی حل نمیشود.
در حوزه برق، پیک مصرف واقعی و درخواستی کشور حدود ۱۰۵ گیگاوات است. اما در خوشبینانهترین حالت و با فرض عملکرد بینقص تمام نیروگاهها، حداکثر عرضه ما حدود ۶۵ گیگاوات است. این یعنی ما با یک ناترازی ۴۰ گیگاواتی برق مواجهیم. وقتی دولت نتواند پاسخگوی این تقاضا باشد، چارهای جز صدور فرمان خاموشی ندارد.
اما این خاموشی فقط خاموشی یک لامپ نیست. بر اساس تحلیلهای اقتصادی که داشتهام، هر گیگاوات ناترازی برق، حدود ۵ میلیارد دلار سالانه به اقتصاد، صنعت و مردم آسیب میزند. با یک حساب ساده، روند کنونی خاموشیها سالانه حدود ۱۶۰ میلیارد دلار به کشور صدمه میزند. این رقم یعنی چه؟ یعنی کارخانجات تعطیل میشوند، تجهیزات برقی حساس و گرانقیمت که وظیفه قطع و وصل برق را بر عهده دارند به دلیل استفاده خارج از استاندارد فرسوده شده یا از بین میروند، کسبوکار مردم نابود میشود، ادارات تعطیل میشوند، حملونقل کشور فلج میشود و دهها مشکل دیگر.
حالا بگذارید یک مقایسه راهبردی ارائه دهم. در کشور آمریکا، ۹۲٪ برق کشور از محل انرژیهای تجدیدپذیر مانند خورشیدی، بادی و باطریهای ذخیرهساز تامین و تنها ۸٪ از گاز طبیعی استفاده میشود. آنها اصلاً از سوختهای آلایندهای مانند مازوت و گازوئیل در نیروگاهها استفاده نمیکنند. این در حالی است که در ایران، داستان کاملاً برعکس است. متاسفانه تنها حداکثر ۲٪ برق ما از انرژیهای تجدیدپذیر است و مابقی از طریق سوزاندن گاز طبیعی، گازوئیل و مازوت تولید میشود که هم ویرانگر محیط زیست است و هم بازدهی پایینی دارد و مصیبت بزرگتر اینجاست که به جای اصلاح این روند، هنوز شاهد تلاش برای توسعه نیروگاههای هیدروکربنی قدیمی هستیم.
اگر بخواهم خلاصه کنم: تقریباً میتوان گفت ۱۰۰٪ برق آمریکا از انرژیهای پاک و برعکس، ۱۰۰٪ برق ایران از انرژیهای تجدیدناپذیر و آلاینده است.
در مورد بنزین نیز وضعیت به همین منوال است. روزانه حدود ۱۳۴ میلیون لیتر بنزین در سطح کشور عرضه میشود، در حالی که تولید داخلی ما تنها حدود ۱۰۵ میلیون لیتر است. این یعنی با کسری ۲۹ میلیون لیتری در روز مواجهیم. تقریباً نصف این مقدار از خارج وارد میشود و نصف دیگر از پتروشیمیها تامین میشود که بنزین استانداردی نیست و سلامت مردم را به طور جدی تهدید میکند.
برای درک عمق فاجعه، به این مقایسه توجه کنید: جمعیت ترکیه بیشتر از ایران است، وسائل نقلیه آن بیشتر است، سیستم حملونقل آن فعالتر است، اما ترکیه روزانه حداکثر ۹ میلیون لیتر بنزین مصرف میکند، در حالی که ما ۱۳۴ میلیون لیتر! ترکیه روزانه ۴۰ میلیون لیتر گازوئیل مصرف میکند و ما ۱۱۰ میلیون لیتر! پرسش اینجاست: کجای کار ما مشکل دارد؟ پاسخ مشخص است: ما نمیتوانیم مدیریت کنیم. هر کسی در این کشور هر کاری دوست دارد انجام میدهد. مصرف قاچاق و خارج از شبکه، بیشتر از مصرف شبکه قانونی کشور است.
با این توصیفات دقیق و هشداردهنده، به نظر شما ریشه این ناترازی خانمانسوز انرژی از کجاست؟
ببینید. من حدود چهار سال رئیس ایمنی و آتشنشانی شرکت ملی پالایش و پخش و نیز رئیس کمیته تجزیه و تحلیل حوادث بودم. ما در آن کمیته، وقتی با حوادث بزرگ بهویژه حوادث منجر به فوت یا آتشسوزیهای شدید مواجه میشدیم، به دنبال دلایل جزئی و سطحی نبودیم که بگوییم مثلاً آب تمام شد یا ماشین خراب شد. ما به دنبال دلایل ریشهای بودیم تا ببینیم اصولاً چرا آتشسوزی رخ داده است. پس از شناسایی این دلایل اصلی، به سراغ عوامل کوچکتر میرفتیم و با اصلاح دستورالعملها و فرآیندها و با خشکاندن ریشهها، از تکرار حوادث پیشگیری میکردیم.
داستان ناترازی انرژی هم دقیقاً از همین سناریو پیروی میکند. فقط به جای «ناترازی حوادث»، با «ناترازی انرژی» روبرو هستیم. اگر کار را به کاردان بسپارند، دقیقاً همان دفترچه نوشته میشود، دلایل ریشهای شناسایی و سپس دستورالعمل برای خشکاندن آنها تدوین و اجرا میشود.
اما اگر بخواهم خلاصه و بدون پردهپوشی پاسخ دهم: دلایل اصلی ناترازی انرژی کشور، ریشه در «ناترازی سیاسی» و سپس «ناترازی مدیریتی» دارد. اگر دوستان و جریان حاکمیت این نظر تخصصی یک کارشناس با سابقه را بپذیرند، تقریباً ۹۰٪ مشکل حل شده است. چرا؟ چون در قالب تدوین دستورالعمل و سناریوی رفع آن، به راحتی قابل حل است.
ما باید شجاعت داشته باشیم و بپذیریم که وقتی در کشور بالای ۱۰۰ میلیون لیتر فرآورده مثل آب خوردن از شبکه مصرف خارج میشود، باید ۱۰۰٪ بپذیریم که این قاچاق، ریشه در ناترازی سیاسی دارد، نه فنی و مهندسی.
یا مثلاً وقتی «آبآورد» ایران سالیانه حدود ۱۰۴ میلیارد متر مکعب و «آبآورد» کل جهان عرب فقط ۴ میلیارد مترمکعب در سال است، ولی جهان عرب غرق در آب است و ما با کمبود و ناترازی شدید آب مواجهیم، دیگر این تقصیر را نمیتوان به گردن مدیرعامل آب و فاضلاب یک استان و یا مدیر شهرستان انداخت. اینجا دیگر دلایل کاملاً سیاسی و استراتژیک است.
در جریان انتصاب «معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان بهینهسازی و مدیریت راهبردی انرژی» چالشهای زیادی در شبکههای مجازی و رسانهها صورت گرفت. با توجه به نقش شما در ستاد انرژی، به نظرتان کجای کار مشکل داشت؟
این نقدها و حملات به دکتر پزشکیان را من به دو قسمت کاملا متمایز شامل نقد منصفانه و دلسوزانه کارشناسان و متخصصان حوزه انرژی و تهاجم وحشتناک شبکههای رانت و فساد و مافیای انرژی تقسیم میکنم.
گروه اول سرمایههای ملی کشور هستند. انتقادات و گلهمندیهای منصفانه آنها را باید مورد تکریم قرار داد، به حرفهایشان گوش داد و عمل کرد. از طرفی، این گروه شایسته است بدانند که برای انتصاب یک فرد در چنین سمتی، فقط «تخصص و تجربه» ملاک عمل حاکمیت نیست. شرایطی همانند اخذ مجوز از مقام معظم رهبری و قدرت چانهزنی با نهادهای حاکمیتی خارج از دولت، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی خارج از بدنه دولت و شاید دهها شرط پیچیده دیگر نیز وجود دارد. منظورم این است که در قالب کلی شاید «تجربه و تخصص» در نهایت تنها ۱۰٪ وزن داشته باشد. بنابراین اگر رئیس جمهور محترم یا تیم رسانهای ایشان از قبل افکار عمومی را روشن میکردند، این حجم از نقدهای دلسوزانه نیز احساس نمیشد. اما گروه دوم، گروه بسیار خطرناکی هستند که وزن اصلی تهاجم به رئیس جمهور را تشکیل میدهند. این گروه اطمینان دارند که با یکپارچهسازی و هوشمندسازی مدیریت شبکه انرژی کشور، دیگر نخواهند توانست سالیانه صدها میلیارد دلار از انرژی کشور را در قالبهای مختلف به تاراج ببرند و مردم را بیچاره کنند. اینها اگر لازم باشد، میلیاردها دلار در کف خیابانها و رسانههای معاند داخلی و خارجی خرج میکنند تا منافع چند صد میلیارد دلاری و کثیف آنها به خطر نیفتد و از طرفی اینجانب اطمینان دارم که هزینه اغتشاشات و ناآرامیها و شبکههای خبری داخل و خارج کشور نیز از همین پولهای کثیف تامین میشود.
این گروه به تاروپود نظام نفوذ کردهاند. اینها اژدهای هفتسر که چه عرض کنم، افسانه اژدهای هزارسر هستند! یک سر را که ببری، با ۹۹۹ سر دیگر به حرکت خود ادامه میدهند. مبارزه با آنها بسیار سخت است، چون ریشه در داخل دارند. اما به فرموده مقام معظم رهبری، باید هوشمندانه با این اژدها مبارزه کرد. من اطمینان دارم اگر همت کنیم، میتوانیم. چرا که خطر این گروه برای کشور، از اسرائیل و آمریکا بیشتر و نابودکنندهتر است.
در حالت کلی، نظر جنابعالی به عنوان رئیس سابق ستاد انرژی دولت و یک متخصص در حوزه انرژی در خصوص این انتصاب چیست؟
من در توضیحات خودم عرض کردم که این انتصاب از لحاظ شاخصهای کلان حاکمیتی نظام مورد تایید است. من همچنان رئیس جمهور عزیز، آقای دکتر پزشکیان را دلسوزترین فرد و نزدیکترین فرد به مردم میدانم و با قدرت تمام از ایشان حمایت میکنم. با شناخت بیش از چهل سالی که از ایشان و خانواده محترمشان دارم، در عین حال ایشان را مظلومترین رئیس جمهور ایران میدانم.
کلام آخر اینکه مفسدین و شبکههای مافیایی در سایه و زیر پرچم جناحهای سیاسی چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا، در پشت پرده همه را به جان هم انداختهاند. لازم است مردم شریف بسیار هوشیار باشند. تقریباً کاسبان تحریم با کاسبان قاچاق، خواهر و برادر هستند.
چطور یک عدهای وقتی حرف از مذاکره میشود، صدایشان درمیآید و میگویند: وا اسلاما، وا ایرانا، وا رهبرا؟! برای اینکه با رفع تحریمها، همه چیز شفاف میشود و مدیریت شفاف و شیشهای جایگزین مدیریت از نوع مافیایی و سیاه میشود. خوب، اینجا است که منافع اینها به خطر میافتد. بنابراین تحریم برای این گروه خیلی خوب است!
در بحث قاچاق نیز همینطور. قاچاقچیان فرآوردههای نفتی دوست ندارند قیمت عرضه به قیمت قاچاق نزدیک باشد. دوست دارند مثل الان، گازوئیل را ۳۰۰ تومان از دولت بگیرند و بعد همان گازوئیل را ۲۰۰ برابر یعنی به قیمت ۶۰,۰۰۰ تومان به مردم و کسبوکار بفروشند!
من با دکتر پزشکیان بیعت کردم و ایشان را به عدالت و انصاف بینظیر میدانم. لذا از همه جریانهای سیاسی و بهویژه متخصصان حوزه انرژی استدعا دارم اجازه دهند طبیب دلها و قلبها، انرژی کشور را جراحی ویژه نماید. خبرهای خوشی در این خصوص در پیش است، انشاالله.
سخنانم را با مثالی از کشور چین روشن میکنم. این کشور توسعه انرژی خورشیدی را تقریباً همزمان با کشور ما شروع کرد. چرا آنها امروز به ظرفیت ۱۳۷۱ گیگاوات انرژی خورشیدی دست یافتهاند و ما در نهایت به ۳ گیگاوات هم نرسیدهایم؟ اشکال کار از کجاست؟ قطعاً ناترازی سیاسی و سپس مدیریتی دارد و باید هر دو با هم رفع شوند.
در همین حال، کشور نروژ شش میلیون نفر جمعیت دارد و پنجاه سال است که درآمدهای نفتی خود را از بودجه جاری جدا کرده و در حدود ۲۵۰۰ شرکت سودآور داخلی و خارجی سرمایهگذاری کرده و هماکنون این مبلغ به ۲ هزار میلیارد دلار رسیده و تنها سود سالیانه آن بالغ بر ۱۴۰ میلیارد دلار در سال رسیده است. دولت نروژ اعلام کرده است مردم، ما در صندوق نفت آنقدر پول داریم که اگر ملت هیچ کاری نکنند و هیچ درآمدی هم نداشته باشند، میتوانند با این پول بیش از صد سال زندگی شرافتمندانه داشته باشند.
خوب فرق ما با مدیران استراتژیک کشور نروژ در چیست؟
فقط و فقط در نحوه مدیریت بر کشور است و تمام. کافی است قبول کنیم اشتباه مدیریت کردیم و خودمان را و روشمان را اصلاح کنیم و تمام.
فرض کنید فقط «هشتصد میلیارد دلار» در آمد حاصل از نفت را در دولتهای جناب احمدینژاد در شرکتهای سودآور خارجی و داخلی سرمایهگذاری میکردیم و الان بالغ بر ۲۰ هزار میلیارد دلار در صندوق ذخیره ارزی پول داشتیم، یعنی تقریبا به اندازه ۲۰۰ سال بودجه کشور فقط در صندوق ذخیره ارزی نفت داشتیم و مردم در ناز و نعمت و بهتر از مردم اروپا و آمریکا زندگی میکردند. بنابراین نحوه حکمرانی بر کشور خیلی مهم است و با داد و بیداد و دعواهای بیثمر سیاسی به هیچ عنوان مشکل حل نخواهد شد و بهرهوری نیز حاصل نخواهد شد.
توجه کنیم اگر درآمدهای نفتی تاریخ ایران را در یک کفه قرار دهیم و درآمدهای نفتی حاصل از دولتهای جناب احمدینژاد را در کفه دیگر، آنوقت کفه درآمدهای نفتی دولتهای احمدینژاد باز سنگینتر خواهد بود!
جناب وطنخواه، از وقتی که در اختیار دانش نفت قرار دادید تشکر میکنیم.
1404/09/14