معضلی به نام فلرینگ در صنعت نفت و گاز ایران،
فلرینگ؛ شعلهای که ناترازی انرژی را تشدید میکند

سوزاندن سالانه بیش از ده میلیارد مترمکعب گاز تحت عنوان فلرینگ، متاسفانه همزمان است با جیرهبندی برق خانوارها، قطع خوراک گازی صنایع در زمستان، قطع برق صنایع در تابستان و در نتیجه تحمیل افت چشمگیر تولید در صنعت است که تماماً ناترازی انرژی نامیده میشود. این همه، تناقضی است که دیگر نمیتوان آن را با توجیههای فنی یا کمبود بودجه سازگار دانست.
واقعیت این است که فلرینگ، فقط شعلهای در حاشیه مدیریت پالایشگاهها نیست؛ این شعله مستقیماً به ناترازی انرژی، کاهش تولید صنعتی، تشدید آلودگی محیط زیست و از دست رفتن فرصتهای اقتصادی دامن میزند. گازی که میسوزد، میتوانست علاوه بر مصارف معمول داخلی، منبع ارزآوری ناشی از صادرات باشد، اما شوربختانه امروز به نماد اتلاف سرمایه ملی بدل شده است.
فلرینگ؛ مسئلهای فراتر از محیطزیست
در نگاه رایج، فلرینگ اغلب بهعنوان یک معضل در دایره محیط زیست معرفی میشود. این نگاه به حق، درست، اما ناکافی است. فلرینگ پیش از آنکه یک مسئله زیست محیطی باشد، یک مسئله اقتصادی و صنعتی است. هر مترمکعب گاز سوزاندهشده، یعنی کاهش توان تولید برق، افت خوراک پتروشیمیها، کاهش ارزش افزوده و در نهایت فشار بیشتر بر بودجه عمومی کشور وکوچک شده سفره مردم.
در ایران (و به طور عام در صنعت نفت و گاز)، فلرینگ دو چهره اصلی دارد: «گازهای همراه نفت در صنایع بالادستی» و «گازهای زائد در پالایشگاهها و مجتمعهای پتروشیمی در اثر بهرهبرداری غیر مسئولانه یا طراحی ضعیف واحدهای فرآیندی». در ایران گازهای همراه سالهاست (و چه بسا از بدو شکل گرفتن صنعت نفت) بهدلیل نبود زیرساخت یا توجیه اقتصادی سوزانده میشوند؛ اما بخش نگرانکنندهتر، فلرینگ پالایشگاهی است. جایی که گاز، نه از سر اجبار، بلکه به دلیل ناپایداری فرآیند، نقصان طراحی و ضعف در بهرهبرداری به سوی فلر هدایت میشود.
راهکارهای شناختهشده؛ چرا به نتیجه نرسیدند؟
در دو دهه گذشته، نسخههای متعددی برای مهار فلرینگ پیچیده شده است، از جمله پنج راهکار «جمعآوری گاز فلر و بازگشت آن به خوراک»، «استفاده از آن به عنوان سوخت در همان واحد فرآیندی»، «تولید برق از گازهای فلر تجمیع شده»، «تزریق به مخازن نفت جهت ازدیاد فشار» یا «تبدیل آن به سوخت مایع». این راهکارها روی کاغذ منطقی و از نظر فنی معتبرند، اما یک ضعف مشترک دارند: همگی درمانی هستند و متاسفانه در اجرا همواره با مشکل روبرو هستیم. به علاوه اجرای این طرحها معمولاً بودجه بالایی را طلب میکنند.
اما چرا این راهکارها، اساسی و به صرفه نیست؟ پاسخ ساده است: عمل به هر کدام از آنها ما را مُخیّر میکند که ابتدا اجازه دهیم گاز از مسیر اصلی فرآیند خارج شده، سپس با صرف سرمایه و زمان، به دنبال استفاده از آن باشیم. طبیعی است که چنین پروژههایی معمولاً به دلیل اقتصادی نبودن یا به تعویق میافتند، یا نیمهتمام میمانند، و در نهایت حداکثر در چند واحد منتخب اجرا میشوند. نتیجه هم روشن است: تکرار هدفگذاریهای بلندپروازانه در اسناد بالادستی توسعه و قوانین بودجه سالانه و نهایتاً تداوم فلرینگ در میدان عمل. دلیل واضح نسبت به ادعای ناکارآمدی روش معمول مبارزه با پدیده فلرینگ، افزایش میزان فلرینگ طی ده سال گذشته است، که علیرغم کاهش ظرفیت تولید نفت و گاز در این سالها، متاسفانه افزایش فلرینگ رخ داده است.
یک پرسش کلیدی: آیا میتوان تمهیداتی در نظر گرفت تا اساساً گاز زائد تولید نشود؟
متاسفانه تاکنون کمتر به این پرسش پرداخته شده است که «اساساً چرا این حجم از گاز وارد سیستم عظیم فلرینگ صنعت ما میشود؟» پاسخ، پیش از آنکه در کمبود تجهیزات قابل مشاهده باشد، در نحوه کنترل فرآیند نهفته است.
بخش قابل توجهی از فلرینگ پالایشگاهی حاصل تولید محصول Off-Spec، نوسانات شدید فرآیندی و واکنش دیرهنگام سامانههای کنترلی است (تنبل بودن سامانههای کنترلی). در بسیاری از واحدها، سادهترین راه برای حفظ ایمنی، هدایت جریان ناپایدار به فلر است؛ راهحلی سریع (و در عین حال مبتنی بر استانداردهای معتبر بینالمللی)، اما پرهزینه برای اقتصاد ملی.
کنترل فرآیند؛ راهکاری کمهزینه با اثرگذاری بالا
اینجاست که یک راهکار مغفول اما راهبردی خودنمایی میکند: پیشگیری بهجای درمان. در اغلب پالایشگاههای کشور، هنوز کنترل فرآیند مبتنی بر منطق کلاسیک و واکنشی یا بازخوردی است؛ یعنی ابتدا خطای فرآیندی رخ میدهد و سپس سیستم کنترل وارد عمل شده تا نقصان فرآیند را اصلاح نماید. این تأخیر، در فرآیندهای پیچیده علاوه بر توقفهای ناخواسته و کاهش تولید، مستقیماً به افزایش حجم فلرینگ منجر میشود.
در مقابل، سامانههای نوین کنترل، بهویژه کنترل کنندههای پیشبین و هوشمند، میتوانند قبل از خروج فرآیند از شرایط بهینه و مطلوب، انحراف را تشخیص داده و اصلاح کنند. نتیجه بهرهمندی از چنین رویکردی، «کاهش همزمان مصرف انرژی»، «افزایش درجه خلوص و کیفیت محصول»، «کاهش توقفهای ناخواسته» و مهمتر از همه «کاهش چشمگیر حجم گازهای ارسالی به فلر است».
نکته مهم آن است که بسیاری از این اقدامات، نیازمند پروژههای عظیم یا سرمایهگذاری سنگین نیستند. از جمله میتوان به راهکارهایی همچون «تنظیم دقیق حلقههای کنترلی موجود (تیونینگ)»، «یکپارچهسازی سامانههای کنترلی در واحدهای عظیم فرآیندی که به واسطه تحریمها کنترل در آن به صورت جزیرهای طراحی شده است» و در نهایت «بازنگری در منطق بهرهبرداری» اشاره داشت که میتواند با هزینهای محدود، دستاوردی قابلتوجهی را برای صنعت ما به ارمغان بیاورد.
اما چرا این راه حل، هیچگاه جدی گرفته نشده است؟
پاسخ این پرسش را باید ترکیبی از شرایط ناشی از تحریمها، فرسودگی تجهیزات و مهمتر از همه، بیتوجهی مدیریتی به نقش کنترل فرآیند جستوجو کرد. سالهاست که مبحث و نقش سامانههای کنترل و ابزاردقیق به طور عام در حاشیه تصمیمگیریهای کلان مدیران ارشد قرار دارد، در حالی که تجارب معتبر جهانی نشان میدهد بهرهوری انرژی بدون کنترل پیشرفته، عملاً دست نیافتنی است.
این در حالی است که کشور از نظر نیروی انسانی متخصص در حوزه مهندسی کنترل و فرآیند، کمبودی ندارد. آنچه غایب است، جرات و تصمیم راهبردی برای عبور از نگاه سنتی و پذیرش این واقعیت است که فلرینگ، پیش از آنکه مسئله تجهیزات باشد، مسئله مدیریت و بهرهبرداری است.
حلقه مفقوده؛ نظارت بر وعدهها
مبحث «کاهش فلرینگ» سالهاست در برنامههای توسعه کشور تکرار میشود (ر. ک. به قوانین بودجه سالانه کشور و قوانین پنج ساله توسعهای ادوار گذشته)، اما فاصله میان هدف و واقعیت، هر بار بیشتر شده است. این شکاف نه از کمبود قانون، بلکه از ضعف نظارت ناشی میشود. البته قطعاً تحریمهای نابرابر جهانی و پیامدهای اقتصادی ناشی از آن نیز بی تاثیر نیست. تجربه تاریخی نیز نشان میدهد که به عنوان یک اصل: هرجا و هرگاه ارزیابی عملکرد و پاسخگو کردن مسئولین جدی گرفته شده، احتمال تحقق اهداف نیز افزایش یافته است.
جمعبندی؛ مسیری که از داخل پالایشگاه آغاز میشود
فلرینگ در ایران را نمیتوان تنها با پروژههای پرهزینه جمعآوری گازهای زائد مهار کرد و به صفر رساند. به موازات راهکارهای احتمالی و پرهزینه، یک مسیر سریعتر، کمهزینهتر و اثربخشتر نیز وجود دارد: کاهش حجم گاز زائد تولید شده در مبدأ. این مسیر از بهبود کنترل فرآیند، یکپارچهسازی سامانههای کنترلی، استفاده از دانش فنی معتبر و سرمایهگذاری روی پروژههای تحت لیسانس با اعتبار جهانی و در نهایت تغییر نگاه مدیریتی آغاز میشود.
در شرایطی که ناترازی انرژی به تهدیدی جدی و حتی تهدیدی امنیتی برای کشور، صنعت و اقتصاد ما بدل شده است، بدون شک نادیده گرفتن راهکارهای کم هزینهتر، بیش از هر زمان دیگر سبب تحمیل هزینههای گران به ما میشود. شاید وقت آن رسیده باشد که پیش از خاموش کردن شعلههای فلر، به این پرسش پاسخ دهیم: اساساً چرا و چگونه شرایط روشن شدن و روشن ماندن آنرا فراهم کردهایم؟
1404/10/04