فشارافزایی فازهای پارس جنوبی و توسعه میادین خشکی در بخش تولید؛ نوسازی نیروگاهها، اصلاح الگوی مصرف و وضع قوانین جدید در بخش مصرف نجاتدهنده است:
جراحی بزرگ ناترازی انرژی
آنچه تا اکنون در مورد ناترازیها میدانیم این است که شوربختانه به دلیل نبود منابع مالی، تحریمها و شاید کمکاریهای گذشته با ناترازی روزانه ۳۰۰ میلیون مترمکعب گاز مواجه هستیم. اگر تولید هر فاز پارس جنوبی را بین ۳۰ تا ۵۰ میلیون مترمکعب بسته به بزرگی یا کوچکی فاز در نظر بگیریم، معادل ۶ تا ۸ فاز پارس جنوبی کسری گاز داریم. این بدان معناست که اگر فازهای موجود پارس جنوبی پس از اجرای حفر چاههای جدید و پروژه فشارافزایی با حداکثر توان خود هم تولید کنند، باز هم نمیتوانند ناترازی ایجاد شده را جبران نمایند.
در همین حال، پروژههای متعدد گازی تحت مدیریت شرکت نفت مناطق مرکزی هم وجود دارند که در خشکی قرار داشته و مستقل هستند و فقط انتظار منابع مالی و فناوریهای کارا را میکشند. با توسعه و به مدار تولید آمدن این پروژهها نیز بخش دیگری از ناترازیها جبران خواهد شد. بر این اساس در بخش تولید و با اجرای پروژههای فشارافزایی در بخش دریایی پارس جنوبی و توسعه میادین گازی در بخش خشکی به حداکثر تولید گاز میرسیم. حال سوال این است؛ آیا مشکل به طور اساسی و پایدار حل میشود؟ پاسخ قطعا منفی است و در جواب کاملتر بایستی اذعان کرد؛ تا مادامی که در بخش مصرف، الگوها اصلاح نشود، دور باطل ناترازیها ادامه خواهد یافت. یکی از مهم ترین گلوگاههای پرمصرف، نیروگاههای تولید برق هستند. شوربختانه به دلیل عدم اورهال اساسی و نوسازی، نیروگاهها با کمترین راندمان کار میکنند. در واقع گاز ارزان و بهرهوری پایین نیروگاهها برای تولید برق دو عامل اصلی ناترازی به شمار میروند. در حال حاضر راندمان اغلب نیروگاهها به طور متوسط ۳۸ درصد است که این نیروگاهها حدود ۷۰ درصد برق مصرفی کشور را تولید میکنند. اما در دنیا نیروگاههای حرارتی، با سیکل ترکیبی دارای راندمان حداقل۵۰ درصد است که به تولید برق میپردازند.
خوشبختانه در کشور ما نیز میتوان نیروگاههای گازی را به سیکل ترکیبی تبدیل کرد چه اینکه بازدهی نیروگاههای سیکل ترکیبی تا ۲ برابر نیروگاههای گازی قابل ارتقا است.
بر اساس برآوردها، مصرف سالانه نیروگاههای گازی بیش از ۳ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی و نزدیک به ۵۰۰ میلیون لیتر گازوییل است. در صورتی که این نیروگاهها با نیروگاههای سیکلترکیبی موجود جایگزین شوند، با احتساب قیمتهای جهانی سوخت سالانه بیش از ۵۰۰ میلیون دلار صرفهجویی خواهد شد.
بر این اساس و بر طبق برآوردهای صورت گرفته بالغ بر ۱۱ میلیارد یورو برای تبدیل نیروگاههای گازی به سیکل ترکیبی سرمایه نیاز است و این مساله در برنامه هفتم توسعه دیده شده و برنامهریزیهای لازم نیز صورت گرفته است، اما تحقق آن منوط به این است که برای سرمایهگذار جذاب باشد.
دولت در کنار واقعی کردن قیمت انرژی و اصلاح قیمت گاز برای پرمصرفها و صنایع بزرگ، بی شک در سالهای آینده باید برای افزایش راندمان نیروگاهها تا حدود ۵۰ درصد فکری جدی کند. گفته میشود این اقدامات باعث کاهش مصرف انرژی به اندازه ۵ تا ۱۰ درصد انرژی خواهد شد. علاوه بر این، اصلاح الگوی مصرف در بخش خانگی و صنایع کوچک و استفاده از وسایل گازسوز استاندارد کممصرف میتواند تا ۵ درصد مصرف گاز را کاهش دهد. اجرای مبحث ۱۹ در ساختمانها و سختگیری ناظران ساختمان در اجرای مو به موی این مبحث نیز در کاهش مصرف گاز کمک حال خواهد بود.
اما موضوع مهم دیگر، تغییر در سیاست های گازرسانی و توجه به اقلیم مناطق است. به اعتقاد نگارنده نبایستی به هر قیمتی نهضت گازرسانی در روستاها و شهرها را اجرا کرد بلکه متناسب با اقلیم هر منطقه بایستی سیاست تنوع انرژی را در دستور کار قرار داد. به بیان دیگر، از این به بعد سیاست ورزان و بهویژه اهالی پارلمان باید بدون نگاه محلی قوانینی وضع کنند که گاز صرفا برای تولید و توسعه کشور باشد و سایر منابع انرژی به بخشهای غیرتوسعهای اختصاص یابد. وضع این قوانین، پایانی بر لابیگریهای سیاسی بوده و مانع از توقف مسیر توسعه کشور میگردد.
کلام پایانی اینکه؛ برای غلبه پایدار بر ناترازی انرژی، جراحی اساسی نیاز است و با عمل سرپایی مشکلی حل نخواهد نشد و این بیماری مزمن باز خواهد گشت. این جراحی عمیق حتما «درد» دارد اما حسن آن این است که به مداوای کامل این بیماری منجر خواهد شد. در این راه همه دستگاههای دولتی و مردم بایستی همکاری کنند تا بتوانیم غول ناترازی را شکست دهیم وگرنه این غول بدچهره بر ما غالب خواهد شد و آن وقت همه ضرر خواهیم کرد.