فناوری ابزار حل مسئله است، نه ابزار نمایش قدرت
توسعهی صنعت، راهحل سیاسی ندارد

مقدمه:
تجربهی تاریخی توسعه در جهان بهروشنی نشان میدهد که هیچ کشوری زیر سایهی تهدید دائمی جنگ به توسعه صنعتی پایدار نرسیده است. توسعه، نتیجهی عقلانیت نهادی، ثبات، تعامل و اولویتدادن به زندگی انسانهاست. هر جا که صدای طبل جنگ بلندتر شده، صدای کارخانه، دانشگاه و نوآوری نیز خاموشتر شده است.
در ایران امروز، سیاست نهتنها بر توسعه سایه انداخته، بلکه خودِ توسعه را به ابزاری در بازی سیاست تقلیل داده است. تصمیمگیریهای کلان اقتصادی و صنعتی، بهویژه در دو قوه مجریه و مقننه، بیش از آنکه بر شواهد علمی، تحلیلهای سیستمی و تجربههای جهانی استوار باشند، تابع منطق تقابل و حیثیتسازی سیاسیاند. نتیجهی این معنا، توقف مزمن توسعهی صنعتی و فرسایش سرمایههای انسانی و فناورانهی کشور است.
لذا، به جد میتوان مدعی شد که «توسعهی صنعت در ایران راهحل سیاسی ندارد».
۱. توسعه صنعت؛ از منطق بقا تا منطق زندگی
در ادبیات توسعه، صنعت زمانی «توسعهیافته» تلقی میشود که بتواند به بهبود پایدار کیفیت زندگی شهروندان منجر شود. تمرکز یکسویه بر صنایع نظامی و امنیتی، حتی اگر از نظر فنی فوق پیشرفته هم باشند، لزوماً نشانه توسعه نیست. چنین صنعتی معمولاً:
● سرمایهبر و کماشتغال است؛
● به لحاظ زیرزمینی بودن، در زنجیره ارزش جهانی منزوی خواهد ماند؛
● و در نهایت، بهجای پاسخ به نیازهای انسان، ممکن است به بازتولید منطق تهدید کمک کند.
توسعه صنعتی واقعی، ناظر به نیازهای ابتدایی و ملموس بشر است: انرژی پاک، سلامتی شهروندان، حملونقل ایمن، مسکن مناسب، آب گوارا، محیطزیست سالم و رفاه اجتماعی. صنعتی که نتواند این نیازها را پوشش دهد، حتی اگر در خدمت «قدرت ملی» و «حاکمیت» نیز تعریف شود، در خدمت توسعه نخواهد بود.
۲. دانشگاه، صنعت و فناوری؛ جایی که سیاست عقب مینشیند
تجربههای موفق توسعه فناورانه در جهان، از سیلیکونولی تا خوشههای صنعتی شرق آسیا، یک نقطه اشتراک اساسی دارند: کاهش مداخله سیاست در مسیر علم و فناوری. سیلیکونولی نه با فرمان دولت، بلکه با آزادی اندیشه، تعامل جهانی و پیوند ارگانیک دانشگاه، صنعت و سرمایه شکل گرفت.
در این الگوها:
● علم جهانی است، نه بومیسازیشدهی اجباری؛
● فناوری ابزار حل مسئله است، نه ابزار نمایش؛
● شکست، ذاتاً بخشی از یادگیری است.
سیاسیسازی علم و صنعت، دانشگاه را به حاشیه میراند و نوآوری را به پروژهای پرریسک، پرهزینه و کوچک تبدیل میکند.
۳. تحریم، پاشنه آشیل توسعه صنعتی
صنعت، بیش از هر حوزهای، از تحریمها و ادامه این وضعیت آسیب میبیند. توسعه صنعتی نیازمند:
● دسترسی به دانش روز؛
● حضور در زنجیرههای ارزش جهانی؛
● و رقابت در بازارهای بینالمللی است.
انزوا، حتی اگر با شعار خودکفایی توجیه شود، به عقبماندگی فناورانه، افزایش هزینهی تولید و از دست رفتن مزیت رقابتی منجر میشود. به درستی که هیچ صنعتی با قطع ارتباط با جهان، رقابتی نشده است.
۴. جنگ؛ دشمن پنهان توسعه صنعتی
جنگ، حتی در سطح گفتمانی یا جنگ سرد، منابع توسعه را خواهد بلعید. در چنین فضایی:
● سرمایهگذاری بلندمدت شکل نمیگیرد؛
● سرمایههای خارجی جذب نمیشود؛
● نوآوری جای خود را به تقلید پرهزینه میدهد (کپی کاری)؛
● و افق توسعه کوتاه و شکننده میشود.
بنابراین پرهیز از جنگ، صرفاً یک موضع اخلاقی یا سیاسی نیست؛ یک ضرورت اقتصادی و صنعتی است.
۵. انرژی پاک؛ عقلانیت فناورانه در برابر پروژههای حیثیتی
گذار به انرژی پاک، ضرورتی جهانی است. اما این گذار الزاماً از مسیر پروژههای پرریسک، پرهزینه و سیاسی عبور نمیکند. تجربه جهانی نشان میدهد که:
● بهینهسازی مصرف انرژی؛
● توسعه انرژیهای تجدیدپذیر؛
● و افزایش بهرهوری صنعتی
مسیرهایی کمهزینهتر، ایمنتر و سازگارتر با توسعه پایدار هستند. گرفتارشدن در پروژههایی که بیش از آنکه اقتصادی و فناورانه باشند، حیثیتی و سیاسیاند، صنعت را به بنبست خواهد کشاند.
6 .جمعبندی: توسعه، نه میدان نبرد است و نه ابزار نمایش قدرت
تجربهی انباشتهی توسعه در جهان نشان میدهد که صنعت، زمانی موتور پیشرفت میشود که از میدانهای پرتنش سیاست و منازعه فاصله بگیرد و در بستر عقلانیت، ثبات و یادگیری جمعی رشد کند. توسعه صنعتی نه محصول شعار است، نه نتیجهی فشار و نه دستاورد پروژههای پرهزینهای که بیش از آنکه اقتصادی باشند، نمادیناند. توسعه، فرایندی تدریجی، انباشتی و مبتنی بر اعتماد است؛ اعتمادی که میان دولت، دانشگاه، صنعت، جامعه و جهان پیرامون شکل میگیرد.
صنعت در ذات خود پدیدهای فناورانه و انسانی است. به همین دلیل، هرگاه منطق تهدید و اضطرار دائمی بر آن حاکم شود، کارکرد اصلی خود را از دست خواهد داد. صنعتی که برای بقا طراحی شود، الزاماً برای زندگی بهتر طراحی نشده است. چنین صنعتی ممکن است بزرگ، پیچیدهتر و حتماً پرهزینهتر باشد، اما لزوماً مولد رفاه، نوآوری و آیندهی روشن نخواهد بود.
توسعه صنعتی نیازمند افق بلندمدت است؛ افقی که در آن تصمیمها بر پایهی داده، تجربه و ارزیابی «هزینه- فایده» گرفته میشوند، نه واکنشهای کوتاهمدت و هیجانی. در این افق، سیاست نقش دارد، اما نه بهعنوان فرماندهنده و نه بهعنوان بازیگر اصلی؛ بلکه بهعنوان تنظیمگر، تسهیلگر و تضمینکنندهی ثبات قواعد بازی. هر جا سیاست از این نقش فراتر رفت، صنعت به حاشیه رانده خواهد شد.
از سوی دیگر، توسعه بدون تعامل ممکن نیست. علم، فناوری و صنعت زبان مشترک جهانی دارند و از منطق انزوا تبعیت نمیکنند. قطع ارتباط با جریانهای دانشی، فناورانه و اقتصادی جهان، نه استقلال میآورد و نه قدرت؛ بلکه هزینه تولید را افزایش میدهد، کیفیت را کاهش میدهد و فرصت یادگیری را از بین میبرد. صنعتی که در شبکههای جهانی یاد نمیگیرد، ناگزیر در همان نقطهای میماند که آغاز کرده است.
در نهایت، اگر گفته میشود «توسعهی صنعت راهحل سیاسی ندارد»، مقصود نفی سیاست نیست، بلکه تأکید بر این واقعیت است که توسعه، محصول آرامش نهادی، عقلانیت فناورانه، اولویتدادن به نیازهای واقعی انسان و اعتماد به مسیرهای آزمودهشدهی جهانی است.
صنعت، نه ابزار نبرد است و نه صحنهی رقابتهای حیثیتی؛ صنعت، زبان آینده است. آیندهای که اگر قرار است ساخته شود، باید بیش از هر چیز بر عقل، علم و زندگی تکیه داشته باشد.
1404/10/07