پتروشیمی ایران در نقطه عطف توسعه
راه گذر از خامفروشی: ورود به عصر نوآوری باز

واقعیت امر این است که ایران به رغم دارا بودن یکی از بزرگترین ذخایر هیدروکربوری جهان و جایگاه ممتاز در تولید خوراک پتروشیمی، هنوز نتوانسته است به بازیگر تعیینکننده در زنجیره ارزش پاییندستی تبدیل شود. بخش عمده محصولات پایه (الفینها، پلی الفینها، آروماتیکها) به صورت مواد نیمهفرآوری شده صادر میشود؛ در مقابل کشورهای پیشرو با تبدیل همین محصولات به هزاران نوع کالای واسطهای و مصرفی، چند برابر ایران ارزش اقتصادی تولید میکنند. این مقایسه نشان میدهد که ارزشآفرینی واقعی نه در تولید مواد پایه، بلکه در توسعه محصول نهایی شکل میگیرد.
در حالیکه بسیاری از «کشورهای دارای اقتصاد نوظهور» با سرعتی چشمگیر در حال گسترش صنایع پاییندستی پتروشیمی خود و کسب سهم بیشتر از بازار جهانی هستند، ایران اما، همچنان در نقطهای ایستاده که سخاوتمندانه ارزش افزوده اصلی را به رقبای خود تقدیم میکند. سهم ایران از تجارت جهانی محصولات نهایی پتروشیمی ناچیز و حتی در حد صفر است؛ علیرغم آنکه خوراک فراوان، نیروی انسانی کافی و آماده به کار، موقعیت جغرافیایی ممتاز و زیرساختهای نسبی تولید مواد پایه را در اختیار دارد. شایان ذکر است طبق آمارهای رسمی، صادرات محصولات جامد پتروشیمی سالانه نزدیک به 50 میلیون تن گزارش شده است (مصداق بارز خام فروشی).
به راستی ایراد کار کجاست؟
این تناقض، اکنون به یکی از جدیترین چالشهای سیاستگذاری صنعتی کشور تبدیل شده است: «چرا ایران در حلقهای که بیشترین سود، اشتغال و ارزش اقتصادی را ایجاد میکند، دارای سهم ناچیزی است؟»
یک مقایسه ساده و سرانگشتی نشان میدهد عقبماندگی کشور در کدام نقاط متمرکز است:
•تعداد محصولات نهایی پاییندستی در ایران کمتر از یک صد قلم است؛ در حالیکه کشورهای پیشرو بیش از ۱۰۰۰ نوع محصول تولید میکنند!
•در ایران، سالانه کمتر از ۵ پروژه مشترک بینالمللی در این صنعت شکل میگیرد (آن هم در بخش خصوصی و به طور خودجوش)؛ این رقم در کشورهای رقیب بالغ بر ۱۰ برابر است.
•نرخ سرمایهگذاری در R&D کمتر از ۰.۸ درصد درآمد آن صنعت است؛ در حالیکه میانگین جهانی حداقل ۳.۵ درصد است.
•در مقابل: شدت انتشار CO₂ در ایران دو برابر استانداردهای اروپا گزارش شده است.
افزون بر این آمارها، مهاجرت گسترده نیروی انسانی متخصص، ظرفیت تحقیق و توسعه در بخش پاییندست را تضعیف کرده و روند بومیسازی فناوری را کندتر ساخته است.
اینها صرفاً آمار نیست؛ نشاندهنده جهتگیری صنعتی کشور در جهان صنعت است: «ایران تولید کننده مواد اولیه است، در مقابل جهان بهرهمند از ارزش افزوده در همان صنعت». ترکیب این عوامل، ایران را در وضعیتی قرار داده است که علیرغم مزیتهای بزرگ در این حوزه، متاسفانه زنجیره ارزش را نیمهکاره رها کرده است.
نوآوری باز، رمزگشاری توسعه صنایع پایین دستی:
نوآوری باز؛ یعنی پذیرش جریان آزاد ایده، فناوری و همکاریهای خارج از مرزهای سازمان به عنوان ابزار رقابت در صنعتی که در آن، سرعت حرف اول را میزند. به بیان ساده، نوآوری باز یعنی شرکتها مرزهای خود را میگشایند تا بهترین ایدهها (چه از داخل و چه از بیرون) مسیر رقابتپذیری را هموار کنند.
تحولات صنعتی دهه اخیر ثابت کرده است که کشورهایی که نتوانستند به شبکه جهانی نوآوری متصل شوند، از رقابت بازماندهاند. مدل موفق رقبای ایران بر یک مفهوم مشترک استوار است: «نوآوری باز».
استفاده از این رویکرد، سبب خواهد شد که شرکتها خود را محدود به توان داخلی نکنند. به جای ساختن همه چیز از صفر، به سراغ دانشگاهها، شرکتهای فناور (اعم از داخلی و خارجی)، استارتاپها، شرکای خارجی و حتی مشتریان بروند. نتیجه این رویکرد روشن است:
«تحقیق و توسعه سریعتر، هزینه کمتر، کیفیت بالاتر و ورود پایدار به بازارهای جهانی»
برای ایران که با محدودیتهای فناورانه، تحریمها و کمبود منابع مالی روبرو است، نوآوری باز نه یک «انتخاب تجملی»، بلکه تنها مسیر ممکن به عنوان یک «اجبار» برای کاهش فاصله با رقبا است.
اما، چرا سیاستگذاری در ایران کمتر به سمت پاییندست هدایت شده است؟
برای پاسخ به این سوال، میتوان چهار عامل اصلی را برشمرد:
1.غلبه سیاست خامفروشی؛ تمرکز تاریخی و حتی فرهنگی بر فروش مواد پایه به دلیل بازده فوری ارزی؛ نتیجه فرهنگ خام فروشی: روز مرّگی اقتصاد کشور.
2.فقدان اسناد راهبردی بالادست و یکپارچه برای صنایع پاییندستی؛ تعدد نهادهای تصمیمگیر، نبود سند راهبردی توسعه صنعتی منسجم؛
3.ضعف در اکوسیستم نوآوری و غفلت از تعامل صنعت/ دانشگاه؛ نتیجه آن کمبود فناوری بومی و وابستگی دائمی است.
4.ساختار مالی نامناسب برای حمایت از نوآوری؛ نبود صندوقهای تخصصی، ریسکگریزی بانکها و چالش تأمین مالی پروژههای فناورانه.
این عوامل باعث شدهاند که صنایع پاییندستی در ایران رشد نکند و زنجیره ارزش کامل نشود.
اما، راهحل کجاست؟
برای اصلاح وضعیت موجود و بهرهمندی از مواهب توسعه صنایع پایین دستی پتروشیمی، مجموعهای از اقدامات سیاستگذاری لازم است؛ اما سه محور آن فوریتی و در عین حال با شرایط موجود قابل اجرا است:
1.سیاستگذاری مبتنی بر نوآوری باز؛ ایجاد پلتفرمهای ملی همکاری فناوری، تسهیل مشارکت خارجی (حتی با مسیرهای غیرمستقیم یا دور زدن تحریمها) و تقویت نظام مالکیت فکری میتواند مسیر ورود فناوری به کشور را هموار کند.
2.بازآرایی/ نوسازی ساختار صنعتی پاییندست؛ شناسایی نیازهای داخلی و پتانسیل بالقوه صادرات، تمرکز بر محصولات کلیدی و با ارزش افزوده بالا، فعالسازی شرکتهای کوچک و متوسط و ایجاد شهرکهای تخصصی تحقیقاتی از مهمترین الزامات این بخش است.
3.دیجیتالسازی زنجیره ارزش؛ بهکارگیری هوش مصنوعی برای کاهش هزینه و انرژی، پیشبینی تقاضا (داخلی و خارجی) و ارتقاء استاندارد محصولات، محورهای اصلی تحول دیجیتال در صنایع پاییندست است.
این سه محور، ستونهای شکلگیری «اقتصاد پاییندستی» هستند؛ اقتصادی که میتواند حتی جای خالی درآمدهای حاصل از صدور نفت خام را نیز جبران کند.
«آینده محتمل» و «آینده مطلوب» برای ایران
اگر روند فعلی ادامه یابد، ایران همچنان به عنوان صادرکننده مواد خام باقی خواهد ماند در نتیجه، شوربختانه بخش عمده ارزش افزوده به کشورهای دیگر هدیه خواهد شد.
اما آینده مطلوب، آیندهای که (در صورت ورود به توسعه صنایع پایین دستی پتروشیمی) بسیاری از کارشناسان آن را دستیافتنی میدانند، در نقطه مقابل قرار دارد:
•افزایش چند برابری ارزش افزوده
•رشد پایدار اشتغال تخصصی
•مقاومت بیشتر در ارکان اقتصاد کشور (مقابل تحریمها)
•صادرات متنوع و پایدار
•تبدیل ایران به قطب تولید محصولات مصرفی با پایه پلیمری در منطقه
رسیدن به چنین آیندهای نیازمند «شجاعت در سیاستگذاری، اصلاح ساختارها و فرهنگسازی در پذیرش نوآوری باز» است.
در جهانی که سرعت تغییرات از توان سازوکارهای سنتی فراتر رفته «باز بودن، به همکاری گرفتن و متصل شدن به شبکه جهانی فناوری» پاشنه آشیل مسیر پیشرفت و توسعه پایدار است.
توسعه صنایع پاییندستی پتروشیمی میتواند یکی از پیشرانهای اصلی در توسعه اقتصاد ایران باشد، آینده صنایع پاییندستی پتروشیمی در گرو تصمیمهایی است که امروز گرفته میشود، نه فردا. هر لحظه تأخیر و تعلل، هزینهای چندبرابر را در پی خواهد داشت.
1404/09/26