تا ملی درسناریوی واگذاری تیم شاهین پارس جنوبی؛ پرواز را به خاطر مسپار!
رضا وثوقي
دانش نفت: امروزه كم نيستند انديشمندان و صاحب نظراني كه براي فوتبال جايگاه و تاثيري فراتر از <يك ورزش تمام عيار قرن بيستمي> قايل هستند، چه بسا تئوريسنهايي كه رخدادها و نتايج به بار آمده در مستطيل سبز را هم سنگ و هم رديف جريانها و رويدادهاي مهم اجتماعي و سياسي قابل تحليل و آناليز ميدانند.
اما به هر روي اگر انصاف به خرج دهيم بايدفوتبال را در دنياي امروز و به ويژه در برخي كشورهاي خاص جهان، ورزشي گره خورده با سپهر نظام اجتماعي آن كشور قلمداد كنيم. در ميهن عزيزمان ايران نيز صحت اين نظريه قابل رصد است چه در اين زمانه در هر خانه ايراني دست كم يك نفر <اهل فوتبال> و يك علاقمند پر و پا قرص اين رشته ورزشي وجود دارد. و بر همين اصل و مبناست كه اتفاقات و رخدادهاي فوتبالي گاهي اوقات در سراي ما ايرانيها بيش از رويدادهاي اقتصادي و سياسي فضاي نقد و نظر را ميگشايد. اين موج از خانهها به ميان تودههاي جمعيتي هم قابل تسري است. يك نمونه بارز آن كه دست مايه اين يادداشت است دو هفته پيش همچون سيلي از هلهله و شادي كرانه شمالي خليج هميشه پارس را در نورديد. وقتي صعود شاهين پارس جنوبي، به عنوان نماينده شايسته استان بوشهر به ليگ برتر كشور حتمي و مسجل شد صداي هلهله و نواي سازهاي جنوبي در كوچه پس كوچه و خيابانها و ميدانهاي بوشهر، عسلويه، امام حسن، نخل تقي و ... در هم پيچيد و طنين افكند. اين روايت شاد بنابر نقل قولهاي موثق قريب به سه تا چهار روز در همه شهرها و روستاهاي بوشهر ادامه داشت. فوتبال براي نخستين بار به بهانهاي براي خوشباشي و شادكامي عامه در سرتاسر يك استان بدل شده بود، استاني كه بنا به آمارهاي مستند با وجود مزيتها و امكانات متعدد، سهم چنداني از توسعه اقتصادي را نصيب نبرده و به تعبيري استاني توسعه نيافته محسوب ميشود. اما با وجود همه اين دردهاي ناشي از توسعه نيافتگي، ديدن نام تيمي به نمايندگي از خطه بوشهر، غرور به تبع آن فخر و مباهات و دلگرمي و شادماني را به رگهاي مردمانش تزريق كرده است. هنوز يك هفتهاي از اين موج شادمانه فوتبالي سپري نشده بود كه زمزمههاي فروش و واگذاري تيم فوتبال شاهين پارس جنوبي در گوشها نجوا شد و به سرعتي خيره كننده به نقل محفل بوشهريها بدل گشت. آنچه كه بر اين شايعه قوت بخشيد، بركناري ناگهاني و غير منتظره مهندس جليل رضوي مديرعامل منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس بود. وي كه به اعتراف و شهادت اهالي بوشهر، پدر معنوي تيم شاهين پارس جنوبي و درواقع بنيانگذار اين تيم بود چند روز پس از صعود شاهين پارس جنوبي به ليگ برتر از سمت خويش بركنار شد تا اين شايعه تلخ يك گام به سوي واقعيت بردارد. البته مساله واگذاري تيم فوتبال شاهين پارس جنوبي همچنان رنگ و بوي يك شايعه دارد و هيچ يك از مسئولان فدارسيون فوتبال، مسئولان وزرش بوشهر يا مديران تصميم ساز وزارت نفت و منطقه ويژه پارس جنوبي( كه حامي اصلي و درواقع متولي باشگاه هستند) صحت اين شايعه را صريحاً تاييد نكردهاند اما واقعيت اين است كه مديرعامل جديد منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس گويا علاقه چنداني به حضور در عرصههاي فرهنگي اجتماعي و به ويژه امور ورزشي ندارد .اين نكته را به وضوح ميتوان از عدم موضعگيري قاطع وي در قبال شايعهاي كه شنيدن آن در هر قدم از كوچههاي بوشهر و ديدن آن در چهره نگران مردم بوشهر ميسر و مقدور است، را تشخيص داد.آنچه كه مسلم است در قبال رواج اين شايعه، ذهن و دل مردم استان بوشهر كه به حق جزو ياوران صديق جمهوري اسلامي هستند مشوش و نگران شده است. شادكامي چند روزه آنان دستخوش تلاطم و شيريني حيات ورزش- اجتماعي آنها تلخ شده است. چه كسي پاسخگوي كام تلخ اين مردم صبور است؟ فدراسيون فوتبال؟ استاندار؟ مديرعامل بركنار شده منطقه ويژه؟ رييس سازمان تربيت بدني؟ يا آقاي موسي سوري مديرعامل جديد منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس؟! گويا در كشور ما به دليل اهميت مطلق اقتصاد، اثر و انعكاس مقولات اجتماعي در حيات سياسي و افق آيندهمان تحت تاثير قرار گرفته است، چرا در ايران هميشه با فوتبال رفتاري تجاري، بازرگاني و صرفاً اقتصادي داريم؟ چرا اهميت موج پايكوبي سه چهار روزه مردم يك استان بر اثر يك رويداد فوتبالي به همين سادگي در ميان صفرهاي ماشين حسابها گم ميشود؟ فراموش نكنيم كه شادكامي مردم يك استان را به راستي با هيچ نوع سرمايهگذاري و روشهاي تجاري نميتوان بدست آورد. اين خاصيت عجيب فوتبال است كه احساسات و عواطف دسته جمعي ما ايرانيان را يك دست و يك شكل مينمايد. چرا متوليان منطقه ويژه پارس جنوبي از نعمت اين شادماني عمومي به درستترين شكل بهرهبرداري نكردند و به جاي <اميد به فردا> ، <ترسيم روزهايي بهتر>، <تزريق روحيه به مردم شاد و پراميد> با بي تفاوتي نسبت به رواج شايعهاي كه نشانههايي از واقعيت داشتن آن هم در ميان است به مردم <استرس> ياس و نااميدي تزريق كردند؟ مگر نه اينكه بسترسازي فرهنگي و تلاش براي اعتلاي فرهنگ اجتماعي منطقه پارس جنوبي و استان بوشهر طي سالهاي گذشته همواره يك رويكرد پراهميت در تصميمگيريهاي مديران اين منطقه بوده است، آيا اكنون كه شاهين پارس جنوبي به ليگ برتر صعود كرده اين رويكرد پايان يافته تلقي شده است؟ يا اينكه مديرعامل جديد اعتقادي به كمك به اعتلاي فرهنگي اين منطقه ندارد؟فصل جابجاييهاي فوتبالي، نقل وا نتقالات و تدارك زيربناهاي يك ساله فصل فوتبال در حال پايان است بدون آنكه شاهين پارس جنوبي اين تازه وارد ليگ برتري، آرايش تيمي خود را بهبود بخشيده باشد و برنامهاي براي اولين تجربه كلان فوتبال خود تدوين كرده باشد. از دست رفتن فرصت بازسازي و نوسازي ستونهاي تيم به مثابه ريختن بال و پر شاهين بود كه قصد داشت به قلههاي بالاتري پر بكشد. هنوز معلوم نيست چه بر سر شاهين پارس جنوبي خواهد آمد اما اين هشدار را نبايد ناديده گرفت كه اگر حمايت هاي مديرعامل جديد منطقه ويژه پارس جنوبي از تيم شاهين بر همين سبك و سياق پيش رود ، دير نيست كه اين شاهين بايد پرواز را از خاطرش بزدايد. يادمان نرود فوتبال در قاموس امروز جهانيان تنها يك هنرنمايي 22 نفره در يك مستطيل سبز نيست، فوتبال ورزشي است كه در تار و پود فرهنگها و انديشهها و افكار مردم جاي گرفته است، مردم ما نسبت به رخدادهاي آن حساس و علاقمندند، به نتايج بدست آمده در آن مستطيل سبز جب و بغض ميورزند. در يك كلام فوتبال برايشان مهم است پس سرنوشت شاهين پارس جنوبي براي مردم بوشهر مهم است چون آنرا نماد قدرت نمايي ورزشي خود ميدانند صحبت از فروش و واگذاري آن دهن كجي به صدها هزار مردمي است كه براي پيروزيهاي شاهين دعا كردند و براي شكستهايش اشك ريختند. پس با احساسات مردم بازي نكنيم.